...شنیدین؟!! روزی حضرت ابراهیم عابدی را دید که عبادت می کند.سوال کرد :برای چه کسی عبادت می کنی ؟ گفت :برای خدای آسمانها ؟ از کدام قبیله هستی ؟ قوم و قبیله ای ندارم .از کجا امرار معاش می کنی؟ از میوه درختان و گیاه بیابان خانه ات کجاست؟ اشاره کرد به آن طرف رود خانه.مراهم با خودت به خانه می بری؟در سر راهم رودخانه ای عظیم است که نمی شود عبور کرد .پس تو چه می کنی؟ من از روی آب می گذرم.ابراهیم (ع) فرمودند: شاید من هم بتوانم با تو عبور کنم. با هم به رودخانه رفتند .حضرت ابراهیم پرسیدند : کدام روز ها بزرگترند؟روز جزا و پاداش . ابراهیم (ع)فرمودند : بیا دعا کنیم خداوند آن روز را بر ما آسان کند .عابد آهی کشید و گفت: من ۳۰ سال دعا می کنم دعایم به اجابت نمی رسد .حضرت ابراهیم(ع) فرمودند: علتش را می دانی ؟ عابد گفت: نه نمی دانم .حضرت(ع) فرمودند:خداوند بنده ای را که دوست دارد دعای اورا بع تاخیر می اندازد تا با او راز و نیاز کند.حضرت (ع) سوال کرد دعا آرزویت چیست؟ گفت :من ۳۰ سال قبل شنیدم خداوند بنده ای دارد بنام ابراهیم خلیل (ع) (خلیل الرحمن) از آن زمان از خدا خواستم که اورا به من نشان دهد. حضرت(ع) فرمودند:امروز دعایت به اجابت رسید.آن ابراهیم(ع) من هستم. انشالله ماهم روزی چشممان به جمال پسرفاطمه روشن خواهدشد 🤲 🆔@ShahidBarzegar65