من از خون شهیدان شرم دارم که خلقی را به خود سر گرم دارم ز من پرسید فرزند شهیدی که بابای شهیدم را ندیدی به من می گفت مادر او جوان بود دلیر و جنگجوی و پر توان بود نمی‌دانم چه سودایی به سر داشت به دوشش کول و باری از سفر داشت قدم در کوچه باغ عشق می زد به جان خویش داغ عشق می‌زد  چه عشقی عشق مولایش خمینی که بوسد تربت سقف حسینی به امیدی که از آن گل کام گیرد بگرید تا دلش آرام گیرد  @shahid_ahmadali