در یکی از روزهای بارانی اعزام نیرو در پادگان امام حسین(ع) همراهش بودم. پیشانی بندی درمیان گل و لای بود. خم شد وبرداشتش. رویش نوشته شده بود: «» گفتم: حاج آقا! از این پیشانی بندها زیاد داریم. چنان نگاهی به من کرد که جا خوردم. گفت: "مغفوری زنده باشد ونام زیرپاودرمیان گل ولای باشد؟!فوری رفت پیشانی بند را شست و در جیبش گذاشت. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed