سه ماه تعطیلات تابستان که می‌شد، می‌گفت: من خوشم نمیاد برم توی کوچه و با این بچه‌ها بشینم، وقت‌مو تلف کنم. می‌خوام برم شاگردی. می‌گفتیم: آخه برای ما زشته که تو بری شاگردی. بری شاگرد کی بشی؟ می‌گفت: می‌رم شاگرد یه میوه‌فروش می‌شم. می‌رفت و آن‌قدر کار می‌کرد که وقتی شب به خانه می‌آمد، دیگر رمقی برایش نمانده بود. به او می‌گفتم: آخه ننه، کی به تو گفته که با خودت این‌طوری کنی؟ می‌گفت: طوری نیست، کار کردن یه نوع عبادته، کیه که زحمت نکشه و کار نکنه؟ می‌گفت: حضرت علی این همه زحمت می‌کشید! نخلستون‌ها رو آب می‌داد، درخت می‌کاشت، مگه ما به دنیا اومدیم که فقط بخوریم و بخوابیم ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸 🆔 @shahid_azizzadeh