#Part_184
امروز روز عقدمونه، ذوق و هیجان عجیبی تموم وجودم و پر کرده، به داخل آینه نگاه میکنم و برای بارآخر خودم رو چک میکنم...
بسیار زیبا شده بودم، و بعدش هم به سفره عقد زیبا و لاکچری نگاهی می ندازم که در اوج سادگی بسیار زیبا بود.
قرآن رو توی دستهام میگیرم و سوره نسا رو باز میکنم و با کسری شروع به خوندتش میکنیم.
که همون لحظه صدای عاقد بلند میشه و شروع به خوندن خطبهی عقد میکنه:
- قال رسول ا...(ص) النکاح و سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی...دوشیزه مکرمه سرکار خانوم اسرا توکلی فرزند مصطفی توکلی آیا به بنده وکالت میدهید که با مهریه یک جلد کلام ا...مجید، یک دست آینه و شمعدان، ۳۱۳ شاخه گل نرگس و ۷۲ عدد سکه بهار آزادی و یک سفر کربلا، شما را به عقد دائم آقای کسری زارع فرزند کامران زارع در بیاورم؟!
آیا بنده وکیلم؟!
که مهرانه شر و شیطون میگه:
- عروس رفته گل بچینه!
عاقد- برای بار دوم میگم سرکار خانوم اسرا توکلی شما را به عقد دائم آقای کسری زارع در بیاورم؟
که کیانا لبخند زنان میگه:
- عروس رفته گلاب بیاره.
عاقد- برای بار سوم میگم، آیا وکیلم؟
که اسما لبخند زنان میگه:
- یک چیزی یادتون نرفته؟ زیر لفظی میخواد خواهرم!
که مادر کسری جعبهی کوچکی به دستم میده...
عاقد- این دفعه وکیلم؟
که چند ثانیه مکث میکنم که کسری با صدای بم و مردونه اش دم گوشم میگه:
- بانوی ترمه پوش، غزل ها فدایتان... آیا وکیلم عشق بریزم به پایتان؟
که لبخندی میزنم و میگم:
- با اجازهی امام زمان، پدرم مادرم و تموم بزرگ ترها ی مجلس بله...
که صدای دست و جیغ همه فضا رو پر میکنه...
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『
@Shahid_dehghann 』🦋.