قسمتی از کتابِ زیبایِ"سربُلند":
برگشتم به حاج سعید گفتم:"آخه من چطور این بدنِ ارباً اربا رو شناسایی کنم؟!"
خیلی به هم ریختم...رفتم سمتِ آن داعشی،یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کِشید طَرَفَم،سَرَش داد زدم:"شما مگه مسلمون نیستید؟"
به کاوِر اشاره کردم که مَگَر اون مسلمون نبود؟پس سَرَش کو؟چرا این بلا را سرش آوردید؟حاج سعید تند تند حرف هایم را ترجمه می کرد...
داعشی خودش را تبرئه کرد که این کارِ ما نبوده و باید از کسانی که او را بُرده اند"القائم"،بِپُرسید...
فهمیدم می خواهد خودش را از این مَخمَصه نجات دَهَد...دوباره فریاد زدم کجای اسلام می گوید اَسیرِتان را این طور شکنجه کنید؟نماینده ی داعش گفت:"تقصیرِ خودش بوده!"
پرسیدم:"به چه جُرمی؟"
بُریده بُریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد:
"از بَس حرصِمون رو درآورد،نه اطلاعاتی به ما داد،نه اِظهارِ پَشیمونی کرد،نه التماس کرد!
تقصیرِ خودش بود...!"
#معرفی_کتاب_سربلند
#شهید_محسن_حججی
#مدافعان_حرم
کانال شهیدمعزغلامی
❤️|
@shahid_moezegholami
|❤️