🌻🍃فرازی از وصیت‌نامه شهید والامقام مهدی محمدحسین یاغی ♥️مادرم! مرا ببخش. رضایت تو مدخل بهشت است. دوست داشتم تو را در آغوش بگیرم و ببوسم اما هر بار خجالت می‌کشیدم و دور می‌شدم. حرارت دستانت شوق را در من بر می‌انگیزد. 💔فرزندم! ‌ای فرشته‌ام؛‌ ای بزرگ‌ترین دارایی که خداوند به من بخشید؛‌ ای شادی عمرم؛ ‌ای گنج گران‌بهایم تو را با قلب و روحم در آغوش می‌کشم و شوقم را به تو منتقل می‌کنم، آن زمان که احساس دلتنگی کردی، رفتم و وصیتم را برای تو گذاشتم. تو را می‌بینم و صدایت را می‌شنوم و لبخندت مرا تسلی می‌دهد… 💥خواهر عزیزم، همسرم و همسایه‌ها و فرزندانم! مرا یاد کنید. با من سخن بگویید؛ من می‌شنوم. مزارم را تنها نگذارید و مرا رها نکنید. ✨ برایتان قصه خود را خواهم گفت. من همانم که در غم‌ها و شادی‌هایتان شرکت کردم و کنارتان بودم. هنگام کودکی فرزندانم «کرار» و «آدم» در کنارشان نخواهم بود. به‌ تربیتشان بپردازید و دست نوازش بر سرشان بکشید…عزیزم، دوست و پسر عمه‌ام «محمدعلی شراره» در نبرد تموز (جنگ ۳۳ روزه) مرا تنها گذاشت. زمانی که عکسش را در دستم می‌گیرم و آن را در کنار عکس سایر شهدایی که زینت اتاقم هستند قرار می‌دهم، به چشمانش نگاه می‌کنم و به او می‌گویم: «دوستم، دیدارمان طولانی نخواهد شد؛ سفرم نزدیک است. پسر عمه جان مشتاق دیدار توام.»🕊🕊🌹   ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅