شب شهادت حضرت زهرا (س) بود برای رفتن به آماده می شدم محمدمهدی سخت مشغول کار شده بود وقتی به سراغش رفتم که کارش تمام شده بود گفت: مامان! نگاه کن خوب درست کردم! برای حضرت زهراست(س) با دیدن تابوت ته دلم خالی شد و اشک تو چشمام جمع شد گفتم: آره مادر! مگه میشه کاری برای حضرت زهرا (س) انجام بدی و بد باشه! بازهم فاطمیه بود.. بیست و هفتم خرداد هشتاد و هفت.. ومحمد مهدی این بار مهمان حضرت زهرا(س) بود.... : محمدمهدی ایثاری : 1387/3/27 : تهران : سقوط از کایت موتوردار - پادگان آموزشی 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar