🌹به نقل از دوست شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم): 💎تو یه عملیات که قرار بود تل شهید گرفته بشه سید ابراهیمو دیدم همش در جنب و جوش بود مدام دنبال کسب تکلیف و اجازه برای حمله به تل بود اما چون تل توسط توپخانه خودی میخورد اجازه نمیدادن . اخر سید مجبور شد استخاره بگیره .دنبال تسبیح بود .تسبیح یکی از رفقا تو جیبم بود بهش دادم .شروع کرد به استخاره گرفتن .کمی ازم دور شد ، چون تسبیح امانت بود بهش گفتم سید تسبیحو میدی کارش دارم . تسبیحو گرفتم و مشغول شدم .  سید مدام به یکی از فرمانده ها میگفت چند تا نیرو بده من برم از دو نقطه تل رو بگیرم .الان ساعت 8 صبحه اونا کامل نیومدن .ما بگیریم دیگه کاری نمیتونن بکنن اما موافقت نکردن . گذشت تا بعد از ظهر گفتن سید با نیروهاش همونطور که گفته بود زیر آتیش توپخونه با مسئوليت خودش رفت رو تل چه شجاعتی داشت .نیروهاش هم همینطور خمپاره میخورد وسطشون خیز میرفتن بلافاصله بلند میشدن و شروع به دویدن میکردن دشمن دید کاری نمیتونه بکنه فرار رو برقرار ترجیح داد و رفت  خود نیروهای سوری میگفتن ما یک سال و نیم میخوایم بگیریم نتونستیم اما فرمانده دلاور سید ابراهیم با وجود مخالفت برای حمله زیر آتیش نصف رو اونجا رو فتح کرد . نیروهاش انگار د رکاب مولا بودن .با شور و شعف تل رو بالا میرفتن تا فتح کردن. @shahid_mostafasadrzadeh