15.35M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
📝دلنوشته ی برای شهید سلیمانی یادمه پارسال که خبرشهادت شما رو شنیدم بدون اینکه متوجه بشم دیدم به پهنای صورت دارم اشک میریزم دیدم این بی قراری فقط برای من نیست مردم انگار که عزیزترین کسشون رو از دست داده باشن گریه میکردن و ناراحت بودن اصلا یه قشر خاص نبود مذهبی و غیر مذهبی اصلاح طلب و اصول گرا هم نداشت به معنای واقعی همه ی ایران... دیدم ساری باشم اروم نمیشم رفتم خونه و گفتم دارم میرم تهران... اصلا بدون اینکه بفهمیم کجا داریم میریم فقط سوار اتوبوس شدیم وقتی رسیدیم تهران ساعت ۴ صبح بود و هوا هنوز تاریک و سرد خیلیی سرد اما هیچی مهم نبود اهمیتی نداشت تنها چیزی که حس میشد یه غم عظیمی بود که کل کشور و گرفته بود غم عظیمی که شور انتقام داشت... راستش میترسیدم من از دنیای بعد شما میترسیدم ،گیج و گنگ به اطرافم نگاه میکردم با صدای شعار های مردم اون روز افتاب طلوع کرد و صبح شد صبحی که قرار بود پشت اقا نماز بخونیم .نماز برای کسی که پشتمون بهش گرم بود و حالا نبود ... اشک های اقا را که دیدیم دیگه دست خودمون نبود اونجابود که عمق فاجعه رو درک کردیم اونجا بود که حس کردم واقعا حیدر دیگه مالک نداره و تاریخ دوباره تکرار شده... حالا یکسال شده که نیستی نبودنت نه فقط ایران رو بلکه جهان رو بی پشتیبان کرد... نیستی که ببینی مردم چقدر دلشان می‌خواهد که باشی و بگویی کمتر از سه ماه دیگر پایان کرونا را اعلام میکنی... دلمان تنگتان است سردار لطفا برایمان دعا کن...⁦♥️⁩ ارسالی از خانم فرشته عالیشاه http://Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali