✨🌴✨
✨بسم رب الشهداء✨
°• سلام بر ابراهیم°•
#قسمت۴۰
ايام انقلاب
امير ربيعي
ابراهيم از دوران کودکي عشق و ارادت خاصي به امام خميني(ره) داشت.
هر چه بزرگتر ميشــد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از
انقلاب به اوج خود رسيد.
در ســال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح
جمعه از جلسه اي مذهبي در ميدان ژاله «شهدا»به سمت خانه بر ميگشتيم.
از ميدان دور نشــده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. ابراهيم
شروع کرد براي ما از امام خميني (ره)تعريف کردن.
بعد هم با صداي بلند فرياد زد: «درود بر خميني»
ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک
چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين پليس
به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم.
دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه
ميدان جلوي سينما ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت
که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود.
دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم جمعيت را متفرق کرد. بعد
با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم.
دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شــدم جلوي ماشــينها را ميگيرند و...
ادامه_دارد