✫⇠
#خاکریز_اسارت(۱۸۴)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و هشتاد و چهارم:سلول انفرادی (۴)
🍂کسی که از سلول بر میگشت حتی اگه سه روز زندانی بود، بشدت ضعیف و نحیف میشد. بعد از رهایی از سلول بچه ها از وضعیت داخل سلول و شکنجههای مربوطه سوال میکردن و همین سبب میشد که بعثیها تصور کنن حالتی از رعب و وحشت بین اسرا ایجاد میشه و دست از فعالیت برمیدارن. در حالی که واقعا تاثیر چندانی در بازداشتن بچهها از ادامه فعالیت نداشت. به هر حال بعد از سه روز تحمل انفرادی که به لطف هواداران منافقین به ما تحمیل شد، برگشتیم به آسایشگاه و روز از نو و روزی از نو.
🔸️بچه های آسایشگاه همه اومدن استقبالمون و همه انگار که چند ساله که ازشون دور هستیم بغلمون کردن و خوشحالی می کردن. حس خیلی خوبی بود. آزادی از سلول و برگشتن پیش بچه ها بنوعی حس آزادی به مشام می خورد . گویی از اسارت آزاد شده بودیم و داشتیم توی ایران قدم می زدیم.
♦️بعد از یکی دو روز استراحت و حموم و شستن لباسامون که بخاطر فضای داخل سلول بدبو و کثیف شده بودن، دوباره برنامههای خودمون رو ادامه دادیم. گر چه در همین سه روز که ما سلول بودیم بقیه بچه ها به خاطر اعلام همسبتگی با ما و ایستادگی در مقابل نقشههای شوم اون اقلیت، با قدرت کارها رو ادامه داده بودن...
☀️
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯