#خاطرات_تفحص
عصر عاشورا بود ،
در فکه مشغول جست و جو بودیم اما هیچ خبری از شهدا نبود. به شهدا التماس کردم که خودی نشان دهند ، ناگهان میان خاک ها و علف های اطراف ، چشمم افتاد به شیی سرخ رنگ که خیلی به چشم می زد.
دقت کردم ، یک بند انگشت استخوانی داخل حلقه ی یک انگشتر بود ، با محمودوند و دیگران آن جا را گشتیم ، آن جا یک استخوان لگن و یک کلاه آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. خیلی عجیب بود ، در ایام محرم نزدیک عاشورا و اتفاقاً صحنه ی دیدنی بود.
همه نشستیم و زدیم زیر گریه ؛ انگار روز عاشورا بود و انگشت و انگشتر حضرت امام حسین (ع) ...
📕 تفحص ، ص112
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅
@shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊