✫⇠
#خاکریز_اسارت(۲۴۹)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و چهل و نهم:فیزیوترابی مجانی
🔸️احمد چلداوی شده بود برقکار قلعه و هر وقت مشکلی برای برق قلعه پیش میومد، میفرستادن دنبال احمد که اونو تعمیر و راست و ریست کنه.
🔹️یه روز فیلم مستهجنی رو آوردن و توی یکی از آسایشگاهها داشتن نمایش می دادن. تنها راه، قطع کردنِ برق بود و این تنها از عهده احمد ساخته بود. احمد دست بکار شد و طوری که عراقیها متوجه نشن رفت فیوز اون اتاق رو توی جعبه فیوز قطع کرد. همون وقت تعدادی از بچه ها حموم بودن دیوترم حموم قلعه هم برقی بود و نگو به همین اتاق وصل بوده. احمد میگه یهو دیدم سعید راستی اومد و گفت احمد چیکار داری میکنی. بچهها تو حموم یخ کردن. تازه فهمیدم که فیوز اون اتاق و حمومها یکیه.
💥احمد تو خاطراتش نقل میکنه بخاطر تعداد زیاد بچهها و استفاده زیاد از حموم معمولاً المنت ها میسوخت و چون قطعاتی برای تعویض نداشتم مجبور می شدم قسمت سوخته المنت رو جدا کنم و از بقیهش استفاده کنم. برای جدا کردن المنت مجبور بودم روکش رو جدا کنم و این باعث میشد مقداری برق به آب منتقل بشه. شیر آب حموم و دستشوییها هم حالا دیگه برقدار شده بودن و بچهها که میرفتن زیر دوش بدنشون می لرزید و یه جورایی فیزیوتراپی مجانی هم میشدن.
📌بچه ها با شوخی و خنده به احمد میگفتن: احمد واقعا برق و آب رو قاتی کردی! به هر حال ، کاچی بهتر از هیچی. یا باید توی زمستون با آب سرد دوش میگرفتیم یا از نعمت حموم برقابی استفاده میکردیم و مجانی فیزیوتراپی میشدیم.
🔅 برنامه ریزی برای فرار*
🔸️توی اردوگاه ملحق ۱۸ و زندان قلعه به هیچوجه امکان فرار وجود نداشت. اما دریچهای باز شده بود و اونم از طریق بیمارستان بود. توی زندان قلعه برخلاف اردوگاه تکریت۱۱ بعضی از بیمارهای بدحال رو اعزام میکردن به یه بیمارستان نظامی که در نزدیکی شهر بعقوبه بود و بهش میگفتن «ردهه» چند نفر از مریضامون اعزام شده بودن درمانگاهِ ردهه و با وارسی که از وضع و اوضای اونجا داشتن به این نتیجه رسیدن که تنها راه ممکن برای فرار همینجاس. اینها که برگشتن قلعه، خبر رو به بقیه دادن و زمزمهای بین بچهها افتاد و گروهای مخفیانه و هماهنگیهایی برای فرار شکل گرفت...
● جناب دکتر احمد چلداوی هم اکنون دارای استاد تمامی و (پروفسور) رشته برق هستند
☀️
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯