📚کتاب
#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات
#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت صد و یک
📝وقت پرواز♡
🌷در دهم شهریور سال۱۳۶۵ قرار بر این شد چندین گردان به فرماندهی شهید کاوه در ارتفاعات حاج عمران عراق وارد عملیات شوند .
شهید برزگر از معدود کسانی بود که تا آخرین لحظات مبارزه کرد
💛آن شب همه چیز به خوبی پیش رفت همه با نهایت عشق و توان در حال پیشروی بودیم تا زمانی که در گوش رزمندگان خبر هولناکی پیچید «فرمانده کاوه به شهادت رسید »
🌷بچهّ ها روحیۀ خودشان را از دست دادند، ورق برگشت و آتش دشمن هر لحظه سنگین تر می شد تا اینکه برای بیسیم چی پیغامی آمد:
سریعا عقب نشینی کنید و پیشروی نکنید تا در محاصرۀ دشمن قرار نگیرید.
💛فرصت بسیار اندک بود و حتی هیچ یک از شهیدان و مجروحان را نتوانستیم از منطقه بیرون ببریم، به ناچار با ،سرعت رزمندگان به عقب برگشتند ولی شش تن از بچه ها در ّخط ّمقدم و تیررس دشمن ایستادگی کردند تا بدین طریق دشمن را سرگرم کنند که رزمندگان بتوانند از منطقه خارج شوند .
🌷یکی از این شش نفر «شهید محمدعلی برزگر »بود که با تمام قوا ایستادگی کردند و آن بسیجی ها برای نجات دیگر رزمنده ها از جان گذشتند.
شب سختی بود و عملیات به نفع دشمن به پایان رسید .
💛آن شش نفر شهید یا مجروح یا اسیر دشمن شدن از دور لحظه ای محمد را دیدم که با پهلویی تیر خوره در خون خود می غلتد، مکث کردم. با نهیب فرماندۀ دسته از منطقه خارج شدم. عذاب وجدان داشتم.
سالها گذشت تا اینکه از دوستان خبردار شدم پیکر محمد را مدتها بعد از شهادت از ارتفاعات شهر حاج عمران پیدا کرده اند...
☀️
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯