یک ساعت مونده بود به اذان صبح که با عبدالحسین به گردان اومدیم. من ولو شدم روی زمین با خودم گفتم الان عبدالحسین هم می خوابه . اما باکمال تعجب دیدم رفت پای شیر آب ، آستیناشو بالا زد ، وضو گرفت و ایستاد به نماز شب ! با اینکه میدونستم از همه ما خسته تره .... 📕ستارگان خاکی 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊