علی وقتی می خواست بره سوریه اومد من و برد تو اتاق گفت: می خوام برم سوریه من با اینکه خیلی وابستگی شدیدی به علی داشتم یک لحظه پیش خودم گفتم من همیشه توی روضه ها می گفتم اگر زمان امام حسین بچه های ما جوان های ما بودند امام حسین تنها نمی ماند به محض اینکه علی گفت بدون هیچ مکسی گفتم برو حس کردم دارم آزمایش میشم من اگر همیشه می گفتم الان هم اگر بچه های ما نروند تعرض میشه به حرم حضرت زینب(س)سریع گفتم برو خدا پشت و پناهت علی یک دفعه جا خورد چون وابستگی منو به خودش می دونست بعد من سریع براش گفتم به این دلیل دیدم یک برقی زد توی چشمهاش گفت مامان غیر از این هم ازت توقع نداشتم خدا رو شکر می کنم که همچین پسری داشتم با غیرت
آزمایش خیلی سختی بود خیلی سخت😭😭
به خانمش گفته بود اگر شهید شدم روی سنگ قبرم بنویسید کلنا عباسک یازینب
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹