✍حاج قاسم می خواست داستان زیبای شهدای عارف لشکرش را با قلمی روان و جذاب بنویسند و آیندگان قصه فرماندهان لشکر ثارالله را بخوانند و از داستان آنان الگو بگیرند.
🔹یک روز در کرمان به سپاه رفتم تا حاج قاسم را ببینم وارد اتاق فرماندهی شدم به استقبالم آمد و در کنار هم نشستیم پس از احوالپرسی سخن از کنگره شهدا و کتاب های دفاع مقدس شد.
🔸من از کتاب های دفتر ادبیات حوزه هنری و آقای مرتضی سرهنگی گفتم مرتضی مسئول دفتر ادبیات بود.
🔹در ادامه گفتم حضرت آقا برای مرتضی و کتاب هایش ارزش قائلند وی گروهی از نویسندگان را دور خودش جمع کرده و مشغول نوشتن کتاب های خاطرات جنگند.
🔸حاجی گفت تصمیم گرفته ایم کنگره شهدای لشکر را برگزار کنیم طرح یک موزه را نیز در دستور کار داریم.
🔹در سال ۱۳۷۴ به دفتر مرتضی سرهنگی زنگ زد و جرقه یک کار هنرمندانه زده شد.
🔸مرتضی گوشی را برداشت و با حاج قاسم صحبت کرد حاجی گفت خاطرات تعدادی از فرماندهان شهید لشکر ثارالله را ضبط و ثبت کرده ایم آیا امکان دارد که نویسنده هایی را معرفی کنید تا این خاطرات را به کتاب تبدیل کنیم.
🔹مرتضی انجام این کار بزرگ را بر دوش گرفت حاج قاسم دوباره روز بعد با سرهنگی تماس گرفت مرتضی گفت ده نفر از نویسندگان زبردست را برای این کار آماده کرده است حاجی گفت من برای فردا بلیط می گیرم همه به کرمان بیایید.
🔸نویسندگان دفتر ادبیات دفتر و قلم را برداشتند و با هواپیما به کرمان رفتند حاجی چند نفر را به استقبالشان فرستاده بود.
💢راوی حجت الاسلام علی شیرازی...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی@shahidan_kerman