گندم می‌ریخت روی قبر شهدا، برای کبوتر‌ها. گلزار پُر شده‌ بود از کبوتر و گنجشک. گفت: عادت کردم برای این‌ها گندم بیاورم؛ خوشحالم که به مخلوقات خدا روزی می‌رسانم. خدا را به اندازه همین که توفیق داد شکم این‌ها را سیر کنم، راضی‌ام. ❤️