توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد! ... ندای اذان ظهر بود توپ را روی زمین گذاشت رو به قبله ایستاد و بلند بلند گفت در فضای دبیرستان صدایش پیچید... بچه ها رفتند.. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه او مشغول شد. همانجا داخل حیاط بچه ها پشت سرش ایستادند جماعتی شد داخل حیاط همه به او اقتدا کردیم.. @shahidanbabak_mostafa🕊