🎞 برادرشهید : از زمانی که شهید حججی ،شهید شدند، بابک یک دِینی احساس کرد که حتما من باید برم ..! بابک رو نمیتونستیم جلوش رو بگیریم . بعدشهید حججی شهید جعفر نیا ، شهید شدند . شهیدجعفر نیا همرزم بابک درشمال غرب بود ، باهم رفیق بودند، فرمانده یگان تکاوری بود، شهیدجعفرنیا که شهید میشه ،بابک تاکید داشت که باید من برم دیگه . خانواده مخالفت میکردند ... به قول مادرم : "انقدر اومد رفت ،انقدر اومد رفت تا من رو راضی کنه که بره .."