📝خـــــاطــــــــراتــــــ....
#خاطــــــره_هفتــــــــــم👇
#شهیــــــدمــہـــــــــدےبـاڪـــــــرے
🌷ـــــــــــــــــⓂ️ـــــــــــــــــــ🌷
توی قیافه ی همه می شد #خستگی را دید.
دو مرحله #عملیات کرده بودیم . آقا مهدی وضع را که دید، به بچه های فنی – مهندسی گفت جایی درست کنند برای #صبحگاه. درستش کرد, یک روزه . همه ی نیروها هم موظف شدند فردا صبحش توی محوطه جمع شوند. صحبت های آقا مهدی جوری بود که کسی نمی توانست ساکت باشد . آن قدر بلند بلند شعار می داند و فریاد می زدند که نگو.
بعد از صبحگاه وقتی آقا مهدی می خواست برود. بچه ها ریختند دور و برش . هرکسی هر جور بود خودش را بهش می رساند وصورتش را می بوسید.😘😍
بنده ی خدا توی همین گیر و دار چند بار خورد زمین.😁
یک بار هم ساعتش از دستش افتاد . یکی از بچه ها برش داشت. بعد پیغام داد « بهش بگین نمی دم. می خوام یه یادگار ازش داشته باشم.» 😜
🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286