خاطره از شهدا
🔹روز سوم عمليات بود. حاجي هم ميرفت خط و برميگشت. آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند.
مسئلهي دوم حاج آقا تمام نشده، حاجي
#غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نميتوانست روي پا بايستد.
#سرم به دستش بود و مجبوري، گوشهي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بيسيم را گرفته بود و با بچهها صحبت ميكرد؛ خبر ميگرفت و راهنمائي ميكرد. اينجا هم ول كن نبود.
#شهيد_ابراهيم_همت
📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح |