خاطراتی از زندگی مهدی طهماسبی، پاسدار مدافع حرم در نبرد با تروریست‌های تکفیری در استان حلب در شمال سوریه به فیض شهادت نائل آمد پدر من و آقا مهدی هر دو پاسدار بودند از کلاس پنجم ابتدایی رفت و آمد خانوادگی داشتیم پدر آقا مهدی از کودکی می گفت باید عروسم شوی رفت و آمدها ادامه داشت تا اینکه سال 85 ازدواج کردیم. اولین چیزی که ازمهدی متوجه شدم ، توجه به نماز اول وقت و انجام واجبات بود، بعد از آن احترام به خانواده مخصوصا احترام به پدر و مادر. پدر و مادر مهدی درکاشان زندگی می کردند. دست پدر ومادرش را می بوسید حتی کف پاهایشان را می بوسید. با پدر ومادرم هم خیلی دوست بود واقعا آقا مهدی دوست داشتنی بود خدا مهرش را در دل همه جا کرد. آقا مهدی، بندگی کردن را خوب بلد بود. حسن ظن قابل توجهی داشت و همین عامل آرامش من بود. ⬅️ تربیت فرزند باعمل صالح رفتار مهدی در خانه خیلی خوب بود. بعد صرف غذا دست مرا می بوسید و پسرم امیر محمد را هم تشویق میکرد که این کار را انجام دهد. که این عمل بابت قدردانی از من بابت خانه داری و تربیت فرزند بود. رابطه عاطفی خاصی با فرزندانش داشت. هنگام نماز خواندن، از رکعت اول تا آخر،امیر محمد روی شانه پدرش آویزان می شد. مهدی درجواب این رفتار به من میگفت دوست دارم بچه ام به نماز و تاثیری که در اخلاق میگذارد پی ببرد و نسبت به نمازگذار حسن ظن داشته باشد..