منطقه عملیاتی «فتح المبین» حرکت کردیم حسین مثل ،راویان جلو مینی بوس ایستاد و منطقه را از سه راهی دهلران تا دشت عباس معرفی کرد و از نبوغ شهید حسن باقری در پیش بینی وقوع پاتک زرهی دشمن در دشت عباس یاد کرد.
ظهر به اهواز رسیدیم و دنیایی از خاطرات روزهای سخت بمباران برایم تداعی شد و یاد عمه افتادم و نگرانی هایش که توی بیمارستان ها اتاق به اتاق به دنبال جنازه حسین
می گشت.
بعد از ظهر به سمت خرمشهرحرکت
کردیم حسین از شناسایی های ۲۶ کیلومتری از کارون تا روی جاده خاطره میگفت و از حماسه گردانهای لشکر ۲۷ در جنگ تن با تانک روی جاده با حسرت و آه یاد
میکرد و به جایی رسیدیم که از دور محل شهادت محمود شهبازی را
نشان داد و گفت «محمود یه روز
مونده به آزادی خرمشهر توی این
نخلستونها شهید شد .اگر یک روز
همدیگر رو نمی دیدیم بهانه می گرفتیم ، حتی شب شهادتش با پای مجروح عصازنان پیش اون رفتم برای هم درددل کردیم و گفت:که به پایان راه رسیده و....... حسین اینجا که رسید بغضش ترکید همه ما به عمق عشق و ارادت او به محمود شهبازی خبر داشتیم بارها گفته بود، هرچه دارم از محمود شهبازی دارم .
حالا با حسرت از سی سال زندگی بدون او حرف میزد.
⬅️ ادامه دارد ....
🔻
#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷