ته دلم رضا نمیداد به رفتنش میدانستم جاده های کرمانشاه صعب العبور است. دلم برایش میسوخت که این قدر بی خوابی می کشد وجدانم راضی نشد بهش بگویم نرو خداحافظی کرد و رفت. فردا صبح کلید انداخت توی در و آمد داخل گفتم «چی شد؟ نرفتی!» گفت «ماشینا» رفتن گفتن نیازی به رفتن ما نیست.» در دی ماه ۹۶ عده ای از مردم به خاطر بحرانهای اقتصادی دست به اعتراض زدند این اعتراض ها بهانه ای شد تا ضدانقلاب آشوب به پا کند. می گفت: «اگر قراره اعتراض کنن چرا نمیرن جلوی وزارت کشور یا دفتر ریاست جمهوری؟ چرا باید برن چهارراه فلسطین تجمع کنند؟ محمد حسین که از روز ۱۶ آذر درگیر بود .از دانشگاه تهران شروع شد. کمتر میدیدمش که از اتفاقات باخبر شوم فقط میگفت: «مامان بوی توطئه میاد همه گروه های ضدانقلاب با هم متحد شدن برای سرنگونی نظام بعد از راهپیمایی ۹ دی اغتشاشات شروع شد محمدحسین تازه ناهار خورده بود خوشحال بود که جلوی آشوبها را گرفته اند و ۹ دی به خوبی و خوشی راهپیمایی انجام شده میگفت: «سرشاخه هاشونو پیدا کردیم ، جلوی فتنه شونو گرفتیم! شاید کسی باورش نشه، ولی همه کارها دست امام زمانه یارو داشت رد میشد بهش شک کردیم؛ بررسی کردیم دیدیم رئیس شبکه سایبری ری استارته به یکی مشکوک شدیم؛ تعقیب و مراقبت زدیم میرفت توی کوچه ها مدام لباسش را عوض میکرد که شناسایی نشود وقتی دستگیرش کردیم مغر آمد که مسئول آموزش کل لیدرها هست.» در اوج اغتشاشات یک شب که آمد ،خانه میخندید که فهمیدیم نشانه لیدرها آب معدنی است. یکی یکی آب معدنی دست می گرفتند به سرشاخه ها میگفتند برویم از کوچه بغل شروع کنیم؟ تجمع را میکشاندند توی کوچه بهش گفتم مامان بیقوه شدی؛ بیا خونه یه لقمه غذا بخور جون بگیری بعد «برو! گفت: «دیشب خیلی بهمون رسیدن یه ساختمون توی فخر رازی گرفتن برای ما نه فرش داره نه بخاری روی پتو سربازی میخوابیم فرمانده مون یه کارتن با دوم زمینی خریده بود؛ هرکی اعتراض میکرد که سرده بهش میگفت با دوم زمینی بخورگرم میشی هرچه میپرسیدم چه خبر می خندید طبقه بندیه خیلی که سین جیمش کردم گفت «این اغتشاشات با ۸۸ فرق میکنه ایذایی عمل میکنن؛ ۲۰ نفر توی چهارراه ولیعصر میریزن بیرون؛ همه نیروهای امنیتی رو مشغول میکنن؛ یهو میبینی ۲۰۰ نفر توی میدون انقلاب راه افتادن و شعار میدن!» میگفتم مامان خیلی خطرناکه؛ اسلحه ای چیزی دارید از خودتون دفاع کنید؟ مسخره بازی در می آورد آره مامان سلاح ما ایمان ماست حواستون هست اشتباهی مردم بیگناه رو نگیرید؟! من باید چند بار بگم دنبال دونه درشتام؟ یه کناری وایمیستم فقط نگاه میکنم باورت میشه شصت هفتاد نفر ریختن توی خیابون شاخکم گیر کرد روی یکی شون؛ تنهایی رفتم از بین جمعیت کشیدمش بیرون قمه دستش بود؛ هیکلش سه برابر من بود ! بچه ها کفشون برید، نفر اصلیشون بود. ⬅️ ادامه دارد .... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷