📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۵۸)
🌟 ادامه ی کتاب :
4⃣بخش چهارم :
محبت شهيد به دوستان و آشنايان
✍خانم مرتضي نژاد- نمازگزار مسجدالزهراء(سلامالله علیها)
بيست و پنجم خرداد 1395 مصادف با هشتم ماه مبارک رمضان بود. هوا بسیار گرم بود. دلم میخواست در مراسم تشییع پیکر شهيد دانشگر شرکت کنم اما گرمای هوا مانعم شد. بعد از مراسم، وقتی خبر حضور گسترده مردم را شنیدم، حسرت خوردم از این که توفیق حضور در این مراسم را پیدا نکردم. با خودم میگفتم کاش گرما را تحمل میکردم و میرفتم...
این حسرت در تمام طول روز با من بود تا این که شب، در خواب دیدم که به امامزاده علي اشرف (ع)، مشرف شدهام. حرم امامزاده سراسر نور بود و از مزار عباس، نوری به آسمان میرفت. به جای ساختمان حرم و شبستانها، قصری بنا کرده بودند. من، غرق در تماشای این زیباییها، کنار مزار شهيد عباس نشستم و شروع کردم به خواندن آیهالکرسی. دیدم دو نفر با چهرههای نورانی سمت راست و چپ مزار عباس نشستهاند.