🌹شیار ✍ راوی: مصطفی بهرامی دوهفته قبل ازپذیرش قطعنامه598 درارتفاعات «گمو» مستقربودیم. مأموریت ماکاشت مین درجاده هاومسیرهایی بودکه احتمال تردد دشمن درآن مناطق وجود داشت. نیروهای تخریب رادربالای ارتفاعات جمع کرد وبعدازتوضیحات وتذکراتی که درموردچگونگی عملیات ومسائل امنیتی درحین مین گذاری داد نیروهارابه مکان هایی که قبلاً توسط خود ایشان شناسایی شده بود،هدایت کرد. یک شیاربین ماونیروهای عراق وجودداشت که وظیفۀ من کارگذاشتن مین های ضدنفردراین منطقه بود. بعدازاین که وسایل موردنیاز را برداشتم، ازبچه ها جداشده وبه سمت شیارموردنظرحرکت کردم. هنوزمسافت زیادی راطی نکرده بودم که متوجه شدم دنبال من راه افتاده ،برگشتم، به ایشان گفتم: مشکلی پیش آمده؟ شهیدکرمی که به شیارنگاه می کرد با لحنی پدرانه گفت: «نه فقط خیالم ازامنیت این شیارراحت نیست، می ترسم دشمن کمین زده باشدوبه شما آسیبی برساند.» همانطورکه به سمت شیارحرکت می کرد گفت: «شما همین جامنتظر باشیدتامن شیار را بررسی کنم،اگرمشکلی نبودبعدش بیایید.» به سمت شیار رفت ومن به شجاعت وفداکاری ومهربانی اش فکرمی کردم که چگونه فرمانده برای حفظ جان نیروهایش جان خود رابه خطرمی اندازد. https://eitaa.com/shahidankarami