#قسمت دوم
منزّه و پاك است آن [خدايى] كه شبى بنده اش [محمّد صلى الله عليه و آله و سلم] را از مسجدالحرام به مسجد اقصى كه پيرامونش را بركت داديم، سير [و حركت] داد، تا [بخشى] از نشانه هاىِ [عظمت و قدرت] خود را به او نشان دهيم؛ يقيناً او شنوا و داناست.
سوره مبارکه اِسرا
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
محمد صلی الله علیه و آله میپرسد: اینجا بیت المقدس است؟
و جبرئیل پاسخ میدهد: آری، پیامبران انتظار تو را میکشند.
محمد صلی الله علیه و آله میپرسد: کدام یک از ایشان؟
جبرئیل پاسخ میدهد: همه آنها اینک صد و بیست و چهار هزار پیامبر در اینجا جمعند.
محمد صلی الله علیه و آله از براق پیاده شد، مسجد الاقصی یادگار سلیمان نبی علیه اسلام و معبد موسای کلیم علیه السلام است، آنجا که داوود علیه السلام طرح معماری آن را ریخته بود و به فرمان خداوند سلیمان نبی علیه السلام بنای مسجد را گذاشت، آنجا وطن اکثر انبیا است. محمد صلی الله علیه و آله مبهوت نگریست و عظمتی در بنای این مسجد، دید دیواری بلند به رنگ سبز بیاختیار جلو رفت. گویی آن را صیقل دادهاند، همچون آینه.
جبرئیل گفت: دیوار ندبه نام دارد، میگویند هر کس در مقابل آن دیوار بایستد، اگر نیکوکار باشد، روی خود را سپید زیبا و بهشتی میبیند و اگر گناهکار باشد سیاه روی و زشت.
ایشان به سمت مسجد حرکت کردند، ملائک دوشادوش محمد جلو رفتند. جبرئیل پیشاپیش وارد شد و گفت:* بسم الله الرحمن الرحیم * چه میبیند محمد(ص)! آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و بقیه پیامبران صف در صف ایستادهاند. همه برخاستند و به استقبال آمدند. همهمهای در گرفت، آدم صفی جلو آمد، پیامبر را در بغل گرفت و گفت حبیب من تو بهترین ذریه من هستی به پاس وجود تو توبه من قبول شد و به خاطر تو من داخل بهشت شدم، خداوند به حرمت تو به خاندان من شرافت و کرامت داد. پیامبر(ص) با هیبت مینگریست. سکوت فضای مسجد را فرا گرفته بود نوح قدمی برداشت و محمد صلی الله علیه و آله را به سینه فشرد و گفت: ای سید محترم به برکت وجود تو خداوند کشتی من را از طوفان نجات داد و به یاری تو دشمنان من را هلاک کرد و اولاد من هدایت یافتند.
سپس ابراهیم جلو آمد عجب شباهتی چه لبخند مهربانی نگاه نافذ! محمد صلی الله علیه و آله در حضور ابراهیم خود را در شرایطی یافت که میان دستها و بازوان ابراهیم علیه السلام چون فرزندی فشرده میشد ابراهیم (ع) گفت: ای نور دیده پدر، ای فرزند پسندیده، به برکت وجود تو خداوند من را از آتش نمرود خلاص کرد و به پاس تو به من توفیق داد که کعبه را بسازم و بتهای بت پرستان را در هم شکنم. محمد صلی الله علیه و آله تبسم کرد دانههای عرق از پیشانیش جاری بود، آنگاه موسی علیه السلام جلو آمد سر خم کرد و بر پیشانی محمد صلی الله علیه و آله بوسه زد و گفت: ای نبی مکرم، ای فخر همه پیامبران، به حرمت وجود تو خداوند با من سخن گفت و من را به مناجات در طور سینا مشرف ساخت و من توانستم الواح را قرائت کنم.
سسپ عیسی علیه السلام با چهرهای نورانی و جذاب با لبخندی مهربان و دستهایی که به سوی محمد(ص) گشوده بود جلوی او آمد و او را غرق در بوسه کرد و گفت :ای سید عرب و عجم، تو سید هاشمی هستی که شرافت و فضیلت همه ما به خاطر وجود توست. تو امیر و فرمانده ما هستی و تو شافع روز محشر و صاحب محراب و منبری. محمد صلی الله علیه و آله غرق حیرت به اطراف مینگریست و در شگفت از چهرههای زیبایی که میدید. در نورانیتی بینظیر به لحظههایی که پیش رو داشت میاندیشید.
زبانش به زمزمهای ملایم گشوده شد *الله اکبر* چه عظمتی! قلقلهای در میان جمع افتاد. پیامبران، همه صف در صف ایستادند و محمد را به جلو راندند تا به جماعت و امامت پیامبر نماز بخوانند.
محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایستاد و گفت یا آدم یا نوح یا ابراهیم شما بر من حق پدری دارید شما امامت کنید. آنها گفتند ای سید بشر تو امام دنیا و آخرت ما و همه خلایق هستی، پیش رو و مقتدایمان شو.
میکائیل اقامه نماز گفت و همه به جماعت نماز گذاردند عجب عطری بود در آن مسجد اعظم.
بعد از اقامه نماز جبرئیل به پیامبر (ص) گفت: ای محمد درود و سلام خدا برتو باد اینک از پیامبران بپرس برای چه مبعوث شدهاید؟
پیامبر حیرت زده رو به پیامبران کرد و پرسید به چه چیز مبعوث شدهاید؟ ایشان گفتند: برای ابلاغ کلمه توحید و رسالت تو و ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام.
آنگاه محمد صلی الله علیه و آله آرام و متین گام برداشت و از جهت جنوب بر سنگی قدم گذاشت جبرئیل گفت خداوند در انتظار توست یا احمد
https://eitaa.com/myfriend1book