✍قسمت بیست و یکم «می‌دانم دوری سخت است. مخصوصاً دوریِ چنین شخصی واقعاً برای من سخت است؛ ولی به خاطر اسلام باید تحمل کرد. شما در آنجا، من در اینجا و هرکس به‌گونه‌ای باید سختی بکشد(الدنیا سجن المومن »، دنیا همیشه زندان مؤمن بوده است.» در نامه‌اش هم ابراز محبت کرده بود، هم حال دیگران را پرسیده بود و هم ارشادم کرده بود. آن روزها نامه-اش را بارها خواندم و هر بار از خواندنش کلّی لذت بردم. از اینکه شوهری دارم که دوستم دارد و ایمانش آن‌قدر زیاد است که دل‌بستگی‌اش به دنیا تا این اندازه کم است، خیلی خوشحال بودم. راستش همسریِ او برایم افتخار بود و بیشتر از قبل خدا را شکر می‌کردم. علی همان یک‌بار جواب نامه‌ام را داد. مدتی بعد تماس گرفت و گفت: «همین یک نامه را نوشتم و برایت فرستادم تا بدانی به یادت هستم. به فکرت هستم، اما وقت اینکه بنشینم و برایت نامه بنویسم، ندارم. همین نامه، اولین و آخرین نامه است.» ادامه دارد... کانال شهید عاصمی @shahidasemi