☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شصت و ششم : فکه آخرین میعاد ( ۱ ) ✔️راوی : علی نصرالله 🔸نيمه شب بود كه آمديم مسجد. ابراهيم با بچه ها خداحافظي كرد، بعد هم رفت خانه. از مادر و خانواده اش هم خداحافظي كرد. از مادر خواهش كرد براي شهادتش دعا كند. صبح زود هم راهي منطقه شديم. ابراهيم كمتر حرف ميزد. بيشتر مشغول ذكر يا قرآن بود. رسيديم اردوگاه لشكر در شمال فكه. گردان ها مشغول مانور عملياتي بودند. 🔸بچه ها با شنيدن بازگشت ابراهيم خيلي خوشحال شدند. همه به ديدنش مي آمدند. يك لحظه چادر خالي نميشد. حاج حسين هم آمد. از اينكه ابراهيم را ميديد خيلي خوشحال بود. بعد از سلام و احوالپرسي، ابراهيم پرسيد: حاج حسين بچه ها همه مشغول شدند، خبريه؟! حاجي هم گفت: فردا حركت می كنيم براي عمليات. اگه با ما بيایي خيلي خوشحال ميشيم. حاجي ادامه داد: براي عمليات جديد بايد بچه هاي اطلاعات را بين گردان ها تقسيم كنم. هر گردان بايد يكي دو تا مسئول اطلاعات و عمليات داشته باشه. 🔸بعد ليستي را گذاشت جلوي ابراهيم و گفت: نظرت در مورد اين بچه ها چيه؟ ابراهيم ليست را نگاه كرد و يكی يكي نظر داد. بعد پرسيد: خُب حاجي، الان وضعيت آرايش نيروها چه طوريه؟ حاجي هم گفت: الان نيروها به چند سپاه تقسيم شدند. هر چند لشکر يك سپاه را تشكيل ميدهد. حاج همت شده مسئول سپاه يازده قدر، لشکر 27 هم تحت پوشش اين سپاهه، كار اطلاعات يازده قدر را هم به ما سپردند. 🔸عصر همان روز ابراهيم حنا بست. موهاي سرش را هم كوتاه و ريش هايش را مرتب كرد. چهره زيباي او ملكوتي تر شده بود. غروب به يكي از ديدگاه هاي منطقه رفتيم. ابراهيم با دوربين مخصوص، منطقه عملياتي را مشاهده ميكرد، يك سري مطالب را هم روي كاغذ مينوشت. تعدادي از بچه ها به ديدگاه آمدند و مرتب مي گفتند: آقا زودباش! ما هم ميخواهيم ببينيم! ابراهيم كه عصباني شده بود داد زد: مگه اينجا سينماست؟! ما براي فردا بايد دنبال راهكار باشيم، بايد مسير حركت رو مشخص كنيم. بعد با عصبانيت آنجا را ترك كرد. ميگفت: دلم خيلي شور ميزنه! گفتم: چيزي نيست، ناراحت نباش. 🔸پيش يكي از فرمانده هان سپاه قدر رفتيم. ابراهيم گفت: حاجي، اين منطقه حالت خاصي داره. خاك تمام اين منطقه رملي و نرمه! حركت نيرو توي اين دشت خيلي مشكله، عراق هم اين همه موانع درست كرده، به نظرت اين عمليات موفق ميشه؟! فرمانده هم گفت: ابرام جون، اين دستور فرماندهي است، به قول حضرت امام: ما مأمور به انجام تكليف هستيم، نتيجه اش با خداست. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi