چشمانت چنان جاذبه‌ای دارد که لب تر کنی، جز «چَشم» نمی‌توان پاسخت داد. پادشاه من‌اند آن دو آرامِ موّاج. نبینمت هم اگر، به یاد شکوه چشمانت «چَشم» می‌گویم. «چَشم» می‌گویم تا برق نگاهت را درخشان‌تر ببینم... «چَشم» می‌گویم تا باب میل تو شوم، تا دوست بداری‌ام؛ فدای چشمانت.