#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت شصت و چهارم
مزار و ولایت فقیه🌹
مزار👇👇👇
💢برادرم در عملیات آزادی خرمشهر شهید شد. او در قطعه ۲۶ بهشت زهرا سلام الله علیه دفن کردیم.
💢در مراسم او متوجه شدم که
#ابراهیم_هادی با موتور یکی از رفقا به آنجا آمد.
💢مادر ابراهیم دختر عموی ما حساب می شد و شهید مهدی خندان نیز پسر خاله ما بود.
💢او پایش آسیب دیده بود و با عصا راه می رفت. وقتی کنار مزار رسید شروع به روضه خوانی کرد.
چقدر حالت زیبایی ایجاد شد. او با اخلاص مثال زدنی خودش می خواند و ما لذت می بردیم.
💢وقتی می خواست برود به مزار برادرم اشاره کرد و گفت: عجب جای خوبی دفن شده، من دوست دارم که انشاءالله قبرم همین جا کنار شهید حسن سراجیان باشد که هر کسی از کنار خیابان رد شد به یادمان باشد.
💢من این جمله در ذهنم ماند. سال ها بعد یک شهید گمنام در محل خالی در کنار برادرم دفن شد.
💢وقتی مزار یاد بود ابراهیم در مجاورت برادرم ساخته شد تعجب کردم و از خانواده ابراهیم پرسیدم: شما به منظور این مزار را انتخاب کردید؟
💢 پاسخ شان منفی بود اما یقین داشتم خودش اینگونه می خواسته است.
ولایت فقیه👇👇👇
💢روز ۱۳ آبان ۱۳۸۸ بود می خواستم زودتر به محل کار بروم اما خیلی خوابم می آمد. کنار بخاری توی منزل لحظاتی خوابم برد.
💢یکباره دیدم رو به روی درب دانشگاه تهران قرار دارم. جمعیتی داخل دانشگاه شعار می دادند. نگاهم به روبه روی درب افتاد ابراهیم و جواد افراسیابی و رضا گودینی کنار هم با عصبانیت ایستاده وبه درب دانشگاه نگاه می کردند.
💢بعد از مدت ها از دیدن دوستانم بسیار خوشحال شدم می خواستم به سمت آنها بروم اما آنقدر عصبانی بودند که جرات نکردم.
💢از خواب پریدم. این رویا چند دقیقه بیشتر نبود ولی نفهمیدم چه خبر است؟
💢زنگ زدم به یکی از دوستانم در حراست دانشگاه تهران. گفتم: جلوی درب دانشگاه چه خبر است؟
💢گفت: همین الان جمعیت فتنه گر تصویر بزرگ مقام معظم رهبری را پاره کردند و به حضرت آقا ناسزا گفتند..
💢علت حضور شهدا را فهمیدم. ابراهیم به مساله ولایت فقیه بسیار اهمیت می داد
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi