💥امام جوان سال ۶۹بود... 🔸️با آقا منصور رفته بودیم تهران ، منطقه تهران پارس وقت ناهار بود ، رفتیم یک مغازه جیگرکی. 🔸️تا نشستیم ناهار آماده شود چشم ما به تلویزیون بود. 🔸️تلویزیون جمعی از دیدار آزادگان را با مقام معظم رهبری نشان می‌داد و مرحوم ابوترابی سخنران جلسه بودند. 🔸️دیدم اشک در چشمان منصور حلقه زد و چند دقیقه بعد همراه با سخنان مرحوم ابوترابی ، شروع کرد به اشک ریختن... 🔸️من هم که آدم سختی هستم و به راحتی اشکم در نمی‌آید تحت تاثیر قرار گرفتم و شروع کردم به گریه ، خود فروشنده هم به گریه افتاد... 🔸️سخنرانی که تمام شد ، آمدیم بیرون و راه افتادیم ، یادمان آمد ، فراموش کردیم ناهار بخوریم!!! برگشتیم و آن نهار را میهمان جگرکی شدیم...! @hatef10012