پناه آوردن گنجشك به خدمت حضرت رضا ( ع ) سليمان جعفري ( ره ) ميگويد : باحضرت رضا ( ع ) در باغي بوديم ، ناگاه گنجشگي آمد و در نزد آن حضرت صيحه مي زد ، و هرچه توان داشت فرياد مي كشيد و اظهار پريشاني مي كرد . امام ( ع ) به من فرمود : آيا مي داني اين گنجشك چه مي گويد ؟ گفتم : نه ، خدا و رسول خدا و فرزند رسول خدا ( ص ) داناتر است . فرمود : به من مي گويد : ( ماري در خانه ، كنار آشيانه ام آمده ، و مي خواهد بچه هاي مرا بخورد به داد من برسيد ) برخيز و اين چوب را بگير و به اين خانه برو و آن ما را بكش . برخاستم و چوبي برداشتم و وارد خانه شدم ، ناگاه ماري را ديدم كه در درون خانه ، حركت مي كرد ، آن مار را كشتم ، و آن بچه گنجشك ها را از آسيب دشمنشان ، حفظ كردم. @shahidfaryadras