فربه شدن اصل تقیه در دوران امام صادق(ع) که از زمان پدر آن حضرت برای اولین بار طرح گردید، از دیگر خصوصیات و شرایط سیاسی و اجتماعی روزگار امام ششم است. در این مرحله امام جعفر صادق(ع) با ارائه تفسیر جامعی از وظیفه امامت ظاهر گشت. او طبقه بندی متفاوتی با دیدگاه حاکم آن زمان که امام در عین حال باید خلیفه هم باشد، عرضه کرد و پیشنهاد تقسیم امامت و خلافت را به دو نهاد جداگانه تا زمانی که خداوند امامی را پیروز گرداند، نمود. این امام که باید از اعقاب پیامبر از طریق علی و فاطمه(ع) باشد قدرت انحصاری خود را با دعاوی سیاسی به دست نمی آورد بلکه انتخاب او از طریق نص است و این بدان معنی است که امام قبلی او را صریحا منصوب و معرفی می نماید. او دانش مخصوص دین و مذهب را که در خاندان پیامبر از نسلی به نسل بعد منتقل می گردد به ارث می برد. از این رو دامنه و حوزه کار این امام عمدتا رهبری مذهبی و هدایت روحانی جامعه و نه صرفا دستیابی به قدرت سیاسی است. وظیفه استراتژیک امام صادق(ع) در کوران جریان تشبه و تقرب به نظام حکومتی، از طرفی حفظ آرمان اساسی تشیع از جذب به این جریان و از طرف دیگر خالص کردن و ناب نمودن آن از تمایلات افراطی و عمل زدگی در داخل به حساب می آمد. امام صادق بیشترین تاکید خود را بر روی دو اصل اساسی نهاد. اصل اول نص است و بدان معنی است که امامت موهبتی است الهی که به شخص برگزیده ای از خاندان پیامبر ارزانی می شود. دومین اصل اساسی ، علم است و بدان معنی است که هر امامی دارای مجموعه علوم لدنی مذهب است و تنها می تواند قبل از رحلتش آن را به امام بعد از خود منتقل کند. علم مخصوص امام شامل معانی ظاهری و باطنی قرآن می شود. از این رو با توجه به فلسفه امامت که بر اساس نص و علم قرار دارد و امام صادق (ع) آن را شرح داد دیگر نباید فهم این مطلب در هیچ یک از جنگ های قدرت که در طول حیاتش روی داد شرکت نکرد و همچنان بی تفاوت ماند. 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷