📚 📑 قسمت 9⃣ 📚📖حسین از این موفقیت خیلی خوشحال بود.گروه دیگری هم که در سمت راست بچه‌ها کار می کرد به عراقی ها برخورده ولو رفته بود.برای فرار از دست دشمن مجبور شده بودن روی میدان مین غلت بزنن اما نکته عجیب این بودکه هیچ یک از مین هامنفجر نشده بود،و بچه ها سالم به خط خودی رسانده بودن. ✅قرار شد همون اول شب من وحسین، با همون گروه سمت راست که حدود 100متر با دشمن فاصله داشت،مجددا به شناسایی برویم. ✅این کاری بود که معمولا مادر همه عملیات‌ها انجام می دادیم،تا اونجا که می شد به دشمن نزدیک می شدیم وموقعیت ها رو بررسی می کردیم. اون شب داخل محور تا پشت میدان مین عراقی ها پیش رفتیم و همه‌ی موانع وعمق خاک رو شناسایی کردیم. ‼️در راه برگشت به شیاری رسیدیم که از قبل برای استراحت نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بود همین که وارد شیار شدیم تموم بچه‌ها افتادن رو زمین،فکر کردم به گشتی های عراقی برخوردیم. ⁉️خواستم روی زمین بشینم متوجه شدم بچه‌ها دارن سجده می کنن وخیز نرفته اند.گویا سجده شکر بود.بعد هم همگی بلند شدن و دورکعت نماز خوندن خیلی تعجب کردم. ✨حسین رو کنار کشیدم وگفتم:چیکار می کنین؟_گفت:همه دارن سجده شکر بجا میارن این روش هرشب ماست._گفتم:خب چرا اینجا،صبر می کردین به خط خودمون برسیم بعد. ✨گفت:نه ما هرشبی که وارد معبر می شویم،موقع برگشت همونجا پشت میدان مین دشمن سجده شکر و دو رکعت نماز بجا میاریم بعد برمی گردیم عقب. ✨این یک نمونه از حال وهوای بچه‌های اطلاعات بود.حال وهوایی که به برکت وجود حسین ایجاد شده بود. ✔️به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی 🔻 🌷 ... @shahidhojatrahimi