حاج رضا ،هیچ وقت راضی نمی شد که دل کسی شکسته شود . یک بار در راهرو ستاد فرماندهی باهم ایستاده بودی ودرمورد موضوع خصوصی صحبت می کردیم که از کنارمان یکی از همکاران عبور می کرد که حاج رضا بحث را عوض کرد وقتی آن برادر رد شد ،با تبسمی دوست داشتنی گفت ،داداش من حرفم را عوض کردم ،وآن برادر گفت ،فدات شوم ،مخلصتم حاج عمار علوی A.Z