۲ 💠لحظه شهادت شهید علی نجفی در شب عملیات کربلای ۲، گروهان ضربت از معبر اول دشمن عبور کرد. من کنار نیزاری مجروح شدم. وهمانجا زمین گیرشدم. چند ساعتی گذشت متوجه شدم بچه ها کم کم به عقب برمی گردن. گویا عملیات لو رفته بود. درآن لحظه صدای علی آقای نجفی به گوشم رسید که،بچه ها رابه طرف عقب هدایت می کرد. یکی از بچه های ضربت که خودش هم مجروح شده بود به علی آقا گفت: علی آقا! احمداینجاست ،مجروح شده اورا به عقب برگردونید. علی آقا به پیشم آمد و صداکرد: احمد دستم را از پشت بگیر!و من دستش را گرفتم ومن رااز معبر بیرون برد و به بالای تپه رساند. بالای تپه با صدای بلند مسعود را صدا می کرد که از این طرف بیایید . ناگهان صدای یا حسین علی آقا راشنیدم. و دیدم از پشت علی خون زیادی سرازیر شده و ترکش خمپاره به پشت علی اصابت کرده بود. در نزدیکی من حمید محمودی بود که اصرارزیاد ،که علی تورا بالاببرم.گویا ترکش خمپاره به نخاعش هم اصابت کرده بود. می گفت: # بدنم خشک شده، آخرین جمله اش این بودکه مرا بطرف کربلا بگذارید . 🌷روحت شاد علی آقای نجفی راوی احمد شعبانی @sardaraneashgh