همیشه میگفتم کاش میشد
عکسی..
نقشی...
رخی...
یک نشانه ای می دیدم از شهیدان دشت کربلا...
برای منِ کربلا ندیده...
برای من که عاشورا را فقط شنیده بودم...
برای من که آن رشادتها را فقط خوانده بودم، کربلا خلاصه میشد در چند چیز...
مردانگی...
دستی جدا ز تن...
قنوتی به زیر تیر....
نمازی در ابتدای وقت......
نگاهی پاک....
لبی که دوست داشت تشنه بماند...
تنی که دوست داشت شهید شود...
و نامی به زیباییِ حسین ع...
و اینک من مانده ام و یک قاب عکس که عجیب بوی کربلا میدهد...
قاب عکسی که همه ی آن چیزهایی که شنیده بودم را به تصویر می کشد....
می دانم به حاج حسین میشناسندت...
ولی اینبار میخواهم جور دیگر صدایت کنم
و بگویم سلام کربلایی...
♡سلام کربلایی حسین خرازی♡
✔گوش کن رفیق...
صدای "هل من ناصر ینصرنی" حسین می آید هنوز...
هنوز هم میشود کربلایی شد...
هنوز هم میشود حسین را یاری کرد...
هنوز هم میتوان در رکابش سر داد و زنده ماند...
و
هنوز هم میتوان در کنارش و برایش شهید شد.
✒محمود مرادزادگان
@shahidkharazi_com