#شوهر_بداخلاق ۲
تا اینکه یهو وسط حرفاش گفت بعضیا قدر ندونستند و الان دارن حسرت میکشن..، یهو داداش کوچیکم که دبیرستانی بود رو به زن عمو گفت:زن عمو واقعا اینهمه عروستو دوست داری یا برای اینکه لج ماهرخ رو در بیاری تعریفش رو میکنی؟
نمیدونم چرا این حرف رو زد؟ اخه داداشم اصلا اهل حرف زدن توی جمع نبود، ولی حس کردم میخواست از من دفاع کنه اما ظاهرا با اوردن اسم من گند زد به همه چی،.. چون نگاه تند و عصبی جمشید روی من برگشت.
خسته شده بودم از اینهمه بی منطقی و بداخلاقی جمشید،،،برای همین اینبار برعکس همیشه بجای اینکه با ترس ازش بخوام واکنش بدی نشون نده اروم طوری که فقط خودش متوجه بشه گفتم اگه دلت میخواد بقیه هم متوجه اخلاقای گندت پاشو همینجا کتکم بزن.
ادامه دارد
کپی حرام