#بی_ثبات ۱
مادر من زن لجباز و یک دنده ای و به شدت مغروری بود اصلا به این اخلاقهای نامسند معروف بود و ی جورایی مثال بد رفتاری برای بقیه شده بود یک دنده بود و هر کاری میخواست میکرد جون توی جوونی بابام فوت کرده بود و تنها بود دایی هام خیلی هواش رو داشتن و با مادرم کنار میومدن ی اخلاق خیلی خوب مادرم این بود که حساب کتاب سرش میشد و خیلی حواسش جمع بود بابام وقتی فوت کرد دوتا زمین و ی خونه به جا گذاشت از همون بچگی من ی جوری مدیریت کرد که اون زمینا تبدیل شدن به ی ثروت زیاد برای من، با اون ثروت تقریبا بی نیاز بودم و به پیشنهاد مادرم برای اینکه حوصله م سر نره ی طلا فروشی زدم مادرم گفت باید دختر خاله ت رو بگیری خودمم به نفس علاقه داشتم ولی تا حالا به ازدواج فکر نکرده بودم چون همیشه خودم و مامان بودیم فکر میکردم تا ابد باید دوتایی زندگی کنیم
ادامه دارد
کپی حرام