حاجی پور ... مسئول آموزش رزمنده‌ها در لشکر۲۷ محمدرسول‌الله ﷺ بود. در اولين جلسه کلاس با خنده به بچه‌ها گفت : « من يک مقني هستم » قبلا کارم کندن چاه و قنات بود ؛ تا اينکه انقلاب پيروز شد ، من چندسالی به کردستان رفتم در آنجا با اشرار و ضدانقلاب جنگيدم. مدتي بعد حاج همت از من خواست که به لشکر ۲۷ بروم به او گفتم: «حاجي، من جنگ کوهستاني کرده ام جنگ در دشت و بيابان را بلد نيستم » بالاخره با اصرار حاج همت وارد لشکر ۲۷ شدم و حالا در خدمت شما هستم... لهجه زيبای آذری او و صداقت کلامش بچه‌ها را شيفته او ڪرد. با اتمام کلاس حاج همت به حاجی پور گفت: « آنقدر نگو من مقنی هستم ، ما همه سرباز اسلام هستيم و براي دفاع از انقلاب اسلامی ڪنار هم جمع شدهايم» در جلسه بعدی کلاس علی‌اکبر با شادی وارد اتاق شد نگاهی به رزمنده‌ها انداخت و گفت: « برادران ، سرورم همت گفته است که من از اين به بعد نگويم که مقنی هستم و من بنا بر اطاعت از فرماندهی از اين پس ديگر نمی‌گويم ان‌شاءلله همه ما سربازان اسلام هستيم» ✍ راوی: همرزم شهید 🦋🦋🦋