6 طاهر شوکه پاشو روی ترمز گذاشت‌. با جیغ و داد از ماشین پیاده شدم همراه طاهر به سمت ماشین می رفتیم. مردم هم جمع شده بودند وای خدایا باورم نمی‌شد چه بلایی بود که سرمون اومد . ماشین کاملا نابود شده بود . طاها حنانه‌ام بی‌حرکت مونده بودن‌. آمبولانس اومد اما متاسفانه هم برادر شوهرم هم دخترخالمو همونجا از دست دادیم‌‌. طاهر بدجوری شوکه بود اصلاً نمی‌تونست حرفی بزنه. تو سانحه تصادف طاها حنانه که اولین مسافرت بعد از ازدواجشون بود باهم فوت شدن. خاله و شوهر خالم بدجوری عذاب می‌کشیدن. شوهر خالم میگفت کاش مخالفت می‌کردم و اجازه همچین وصلتی رو نمی‌دادم تا شاید دخترم الان زنده بود. منم عذاب وجدان داشتم اما این سرنوشت حنانه بودو ما هیچ کدوم مقصر نبودیم به خاطر رخ دادن اون اتفاق تلخ و مرگ دوتاشون. پایان. کپی حرام.