صدام زد ریحانه تو چرا رفتارت اینطوری شده گفتم چطوری شدم_ سرد برخورد میکنی. بغص گلوم رو گرفت و نتونستم خودم رو کنترل کنم و با گریه گفتم تو خیلی قدر نشناسی دو سال تو خونه افتادی و من همه جوره باهات بودم و یه کلمه هم گله نکردم بعد تو چشم های من نگاه میکنی و میگی خوب بشم میرم زن میگیرم الهی که هیچ وقت از این رخت خواب کنده نشی. خنده تلخی کرد_ اوووه چته تو حالا کو زن مگه گرفتم_ آخه هنوز خوب نشدی که بری بگیری. گفت تقصیر خودتِ چسبیدی به اون حسینه و من رو تو خونه تنها میزاری و میری، دیگه نه فیلم با من نگاه میکنی و نه_ نگذاشتم ادامه بده پریدم تو حرفش_ ببین من توبه کردم و اصلا هم از توبه ام بر نمیگردم و اون فیلم های کوفتی رو نگاه نمیکنم بعدم مگه من ادم نیستم دل ندارم، یا حوصله م سر نمیره که در روز دوساعت برای خودم نباشم. حالا خوبه توی این ده روز تونستیم چند وعده عذای درست و حسابی بخوریم. اخم کرد و گفت حالا هی منت این غذاها رو سر من بگذار_ وقتی خودت نمیبینی منم مجبورم به روت بیارم_کمی مهربون شد و گفت خیلی خب میدونی که طاقت گریه هات رو ندارم پاشو دست وصورتت رو بشور یه دو تا چایی بیار با هم بخوریم... ادامه دارد... کپی حرام⛔️