رو به بابا داد زد
اگر زن من اشتباه کرده. من رو صدا میکردی میشستیم با هم حرف میزدیم حلش میکردیم نه اینکه من رو بیهوا از ماشین بکشی بیرون و با پسرت شروع کنید به زدن. حالا که خربزه خوردی باید پای لرزشم بشینی تا برادرام رو نیارم در این خونت به خدمت خودت و پسرت نرسم ول کن این ماجرا نیستم
بابام صداش رو برد بالا
_ منم بی کس و کار نیستیم رفیق هام رو صداشون میکنم بیان اینجا تا خوب حال خودت و اون داداش هات رو جا بیارن
بابام دستهاش رو به نشونه تهدید گرفت رو به روی فرهاد
_حرف زدی مرد باش پای حرفت وایسا. من در خونمو نمیبندم منتظر تو و بردارهاتم
تهدیدش به فرهاد تمام شد رو کرد به جمعیت ممنون که اومدین ما رو جدا کنید برید خونههاتون فعلاً دعوا تموم شد
بابا رو کرد به من و ساسان
_ بیاین بریم تو خونه
هر دومون بدون معطلی اومدیم تو خونه بابام رفت از تو انبار سه تا چوب آورد رو کرد به من و ساسان این چوبها رو برمیداریم سه تایی میشینیم جلوی در تا فرهاد و برادراش بیان
تلفنش رو از تو جیبش درآورد یه شماره گرفت گوشی رو گذاشت در گوشش
_الو ایرج امید و آرمان بردار بیار خونه ما اینجا دعواست
صدای ایرج رفیق صمیمی بابام به گوشم خورد
_کجا بیایم؟
_بیا خونمون
_حله با بچه ها میام
دلشوره بدی به دلم افتاد. ای وااای کار داره به جاهای باربک میکشه. ایکاش به شقایق محل نداده بودم. جرات اینکه بخوام به بابام بگم ولشون کنیم رو هم ندارم چون بابام معتقده نباید کم بیاریم. اومدم آشپز خونه پیش مامانم...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️