بعدازعملیات کربلای 4، اطلاع یافتیم که دشمن تعدادی از شهدا را در شلمچه دفن کرده است، جمعی از اسرای عراقی را برای تفحص در منطقه نگه داشتیم، مدتی را به جستجو پرداختند اما اثری نیافتند، در راه رفتن به اردوگاه بودند که ناگهان فریاد یکی از آنها بلند شد و مفهوم کلام عربیاش این بود که من جای دفن شهدا را به خاطر آوردم، برادران را به پای تپهای برد که پرچم عراق بر روی آن نقاشی شده بود، زمین را حفر کردند و شهدا را بیرون آوردند، از قبل به مسئول تعاون لشکر تأکید کرده بودیم که اگر شهید اسلامینسب پیدا شد به ما اطلاع بدهد، سریعاً خودمان را به معراج شهدا رساندیم، حیرت غیرقابل وصفی بر چهره هایمان گل انداخت وقتی آن پیکر مجروح را تازه و معطر دیدم، جنازه بعثیها که یکی دو روز از آن میگذشت بوی تعفنش بلند میشد اما شهید ما هنوز بعد از سه ماه پیکرش سالم بود،بعد از سه ماه و هشت روز که شهید را برای خاکسپاری آورده بودند پهلوی این شهید شکافته بود و خون تازه بیرون می آمد، به اين شهيد به دليل آنكه علاقه بسيار زياد به معنای واقعی به حضرت زهرا (س) داشت دوستانش به او ميگفتند سردار زهرايی.
🌷شهید محمد اسلامینسب🌷
@shahidmedadianhttps://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc#ماه_محرم_امام_حسین#محرم_امام_زمان#ما_ملت_امام_حسینیم