محمدحسین و رفقایش آخر هیئت 🏴می‌ماندند و با بچه‌ها قاطی می‌شدند. می‌آمدند کفش‌ها👞 را واکس می‌زدند. کار کوچکی بود، ولی به‌چشم من خیلی بزرگ می‌آمد.🍃 دغدغه داشتند ما با چه برمی‌گردیم. وسیله داریم یا نه. اینکه کسی پیاده 🚶از هیئت برنگردد، برایشان مهم بود. محمدحسین می‌گفت: «این‌ها ماشین🚗 ندارن، تک‌تک برسونیدشون». 🌷 🌹 @shahidmohamadhosinmohamadkhani ═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄