این غربت آغشته با تحقیر کافی نیست؟ زخم زبان، کاری تر از شمشیر، کافی نیست؟ هر روز قومی میشود قربانی سلطه روز مبادا هم که شد، تأخیر کافی نیست؟ پروانه جرمش عشق ورزیدن به گلها بود آیا برای بستنش زنجیر کافی نیست؟ هرزه علفها تا به کی مغرور و پابرجا سرهای سرخ ِ لاله باشد زیر، کافی نیست؟ حرف خدا را بر زمین زد آدم از اول انسان شود با اصل خود درگیر، کافی نیست؟ حال جهان خوش نیست؛ هذیان گفتن ِمحض است این واژگونی و ‌تبِ تغییر، کافی نیست؟ تسبیح ِ طرح نرگسی را دست من دادی این خوابهای خالی از تعبیر، کافی نیست؟ : گناه سهم من و گریه قسمت چشمت چقدر حضرتِ دل، غصه جای ما خوردی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani