شهدا چفیه داشتند... من چادر دارم.... من چادر می پوشم، چون چادر مثل چفیه، محافظ من است...و اما فرق چادر من با چفیه رزمندگان راه حق این است.... آنان چفیه می بستند، تا بسیجی وار بجنگند... من چادر می پوشم، تا زهرایی زندگی کنم... آنان چفیه را خیس می کردند، تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود... من چادر می پوشم، تا از نفَس های آلوده دور بمانم... آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند، تا شناسایی نشوند... من چادر می پوشم، تا از نگاه های حرام پوشیده باشم... آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند ... من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم... آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ... من وقتی چادری می بینم، یاد زخم پهلوی مادرم می افتم... آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند... و با چفیه زندگی می کردند... من هم بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم... آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند... من چادر سیاهم را با عشق می پوشم، تا امانتدار خوبی برای آنان باشم.💫 چادرم، چفیه زهراست، به گل ها سوگند بهترین هدیه زهراست، به گلها سوگند 💫 🌴🌷🌴🌷🌹🌴🌷🌴🌷 @shahidmohammadrezaalvani